نجواهای جیرجیرک وجودم

سکوت

سکوت

خیلی وقتها مجبوری سکوت کنی؛ سکوتی که برای حفظ آبرویت پیش خودت خیلی لازم و ضروری است.
حس تحقیر

بار تحقیر دیگران

هیچ وقت نباید اجازه دهی کسی شکستنت را زیر بار تحقیر دیگران ببیند؛ حالت اگر بد است، بهتر است پیش خودت بد باشد، نه هیچ کس دیگر.
حالم بد است

مزد خودشیفتگی

تحقیر شدن مزد کسانی است که روی خودشان خیلی حساب باز کرده اند؛ برای منی که خودم را خیلی باور دارم این یک شکست است. شکستی که دوست ندارم آن را بپذیرم، هرچند که دیگر رمقی و حتی فرصتی برای تغییر آن وجود ندارد.
شکستن آینه

پرتاب سنگ به آینه وجود

خدای من، ای پناه همیشگی درماندگی های من! حالم خیلی بد است و بدتر اینکه جرأتش را ندارم خودم را خراب کرده و فریاد اعتراض سردهم. نه اینکه از عواقب فریاد کشیدن بترسم، نه؛ نمی توانم ببینم آنچه یک عمر از شخصیت منطقی خودم ساخته بودم با پرتاب سنگ به آینه وجود هزار تکه خواهد شد.
keyboard_arrow_up